«شهید اصغر عندلیبیان»
۰۲ فروردین ۱۴۰۳ - ۰:۰۵
شناسه : 317619
2
«شهید اصغر عندلیبیان» پانزدهم مرداد ۱۳۴۲، در شهرستان میاندوآب به دنیا آمد.
پ
پ

«شهید اصغر عندلیبیان» پانزدهم مرداد ۱۳۴۲، در شهرستان میاندوآب به دنیا آمد. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند، دیپلم گرفت. به‌عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیست و نهم خرداد ۱۳۶۴، در دیواندره هنگام درگیری به گروه‌های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به سر شهید شد. پیکر او را در زادگاهش به خاک سپردند.

وصیت‌نامه و دل‌نوشته خواندنی «شهید اصغر عندلیبیان» با هم می‌خوانیم:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام به حضرت بقیه ا… الاعظم آقا امام‌زمان (عج) و با درود بیکران به امام امت خمینی کبیر، این قلب تپنده اسلام و با صلوات و رحمت بی‌پایان الهی بر شهیدان همیشه زنده انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی علی‌الخصوص شهیدان مظلوم کردستان که در نبرد با کفر جهانی و مزدوران داخلی و خارجی در راه اعتلای پرچم توحید در خون پاک خود غلتیدند و به لقاءالله رسیدند و با آرزوی قریب‌الوقوع رزمندگان کفرستیز اسلام در جبهه‌های نور علیه باطل علیه ظلمت و به امید زیارت قبر شش‌گوشه اباعبدالله الحسین (ع).

خدایا، معبودا، پروردگارا از وقتی که چشم گشودم، خود را در میان گناه دیده‌ام. بارالها همواره خود را در میان معصیت می‌بینم، خدایا معصیت کارم و افسرده و گریانم. اما تو کریمی و غفوری و رحیمی، خدایا وقتی که به یاد گناهانم می‌افتم و می‌خواهم که زمین دهان باز کند و من به درون زمین فرو روم. چون از نگاه‌کردن به مردم باایمان و پاک‌باخته و ایثارگر که در اطرافم هستند، شرم دارم. ولی از این کار نیز می‌ترسم و به خود می‌لرزم. می‌ترسم که مرا در پیش شهدا محاکمه کنی و من نیز جوابی ندارم که بدهم و نمی‌دانم که چه‌طور می‌توانم بر صورت شهدا نگاه کنم. خدایا هر آنچه را که در دل دارم، نه می‌توانم بر کاغذ آورم و نه بر زبان. خدایا همیشه نمک‌خورده‌ام و نمکدان را شکستم.

ان‌شاءالله که در زیر سایه توجهات حضرت باری‌تعالی و حضرت ولی‌عصر (عج) همیشه مشغول خدمت به اسلام و مسلمین باشیم. در این موقعیت که سعادت آن را پیدا کرده‌ام در سپاه که امام فرمود اگر سپاه نبود، کشور هم نبود، خدمت کنم، خیلی خوشحالم و امیدوارم که از این موقعیت به نحو احسن استفاده کنم و هر چه‌بهتر و بیشتر خودم را برای اسلام ساخته و خود را برای جانبازی و ایثارگری آماده‌تر کنم. چرا که حال اسلام عزیز به جوانان پاک‌باخته و ایثارگر نیاز دارد تا پرچم لا اله الا ا… را بر فراز گیتی برافرازند و بر ندای هل من ناصر ینصرنی حسین را که طنین افکنده است و لبیک‌گو می‌طلبد. ان‌شاءالله که سعادت آن را پیدا کنیم که با لبیک‌گویان بر ندای حسین (ع) یارویاور امام عزیزمان باشیم. ان‌شاءالله که خداوند منان هم یار و یاورمان باشد و ما را در راه نیل به اهداف انقلاب اسلامی‌مان موفق و مؤیدمان دارد.

«إن تنصر الله ینصرکم و یثبت اقدامکم» و ای شهید تو رفتی و با رفتنت مسئولیت عظیم را به دوش ما گذاشتی. مسئولیتی بزرگ و آن حراست و پاسداری و حمایت از انقلاب اسلامی و مبارزه با شیاطین و استکبار جهانی است.

ای شهید قسم به خونت که راهت را تا لحظه آخر ادامه خواهیم داد و نام و یاد تو را همواره به‌خاطر خواهیم داشت و حماسه تو را در دفتر روزگار ثبت خواهیم کرد و با قطره‌قطره خونمان راه نیمه‌تمام تو را دنبال خواهیم کرد. زیرا که ما وارثان خون حسین (ع) و از لبیک‌گویان برای خمینی بت‌شکن هستم. از خداوند می‌خواهیم که رحمت خود را بر شهیدان چون یاران بپاشاند و پاداش آنان را افزون کند و به ما نیز یاری آن را دهد تا جانشین آن شویم و بتوانیم راه آنان را تا پیروزی مسلمین بر کافران ادامه دهیم.

پدر عزیزم، وقتی شنیدی که پسرت شهید شده است، شکر خداوند متعال را به‌جای آور که با این کارت آخرت را برای خود خریده‌اید.

و شما ای مادرم

ای مادر عزیزم، شما حق بزرگی بر گردن من داشتی و به‌خاطر همین امیدوارم که در آخرت جبران این حق را بکنم. مادر جان خواهش می‌کنم که در نبود من طاقت داشته باشی و ناراحتی زیادی به خود راه ندهی. چون که من راضی و رضایت ندارم که شما ناراحت نباشید. می‌دانم که همیشه آرزو داشتی که فرزندت را در لباس دامادی ببینی. اما باید بگویم که الان در لباس دامادی هستم. مادر عزیز باید بدانی که من تنها به شما تعلق نداشتم. بلکه در پیش شما امانت بودم و دیر یا زود باید از پیش شما می‌رفتم. چه‌بهتر که این راه را خودم انتخاب کردم و همیشه به خدا بگو که اصغر امانت بود و من امانت را پس دادم و از شما برادرانم می‌خواهم که از مادر بهتر مراقبت کنید و نگذارید که ناراحت شود و هر چه که خدا صلاح بداند، بهتر است.

ولی برای او و خواهرانم تسکین قلب باشید و به آنها بگوئید که ارزنده‌ترین زینت خود را که همان حجاب است، حفظ کنید. این را نه‌تنها به خواهران خودم، بلکه به تمام خواهران هم‌وطن نیز می‌گویم که ارزنده‌ترین زینت خود را حفظ کنید.

و شما برادران عزیزم که چندین سال در باشگاه در کنار هم عرق ریخته و با همدیگر مشغول پروراندن جسم بودیم و امیدوارم که در کنار این به پرورش روح نیز بپردازید. محبت و صمیمیت خود را نسبت به یکدیگر بیفزایید و همت کنید که با سعی و تلاش خود افرادی زبده و ایثارگر به جامعه تحویل دهید و از شما انتظار دارم که در راه رسیدن انقلاب به اهداف خویش سعی و تلاش کنید و امام عزیزمان را تنها نگذارید و همیشه علی (ع) گونه و حسین (ع) گونه زندگی کنید و خود را بیشتر به خدا نزدیک کنید و راه معنویت شهدا را دنبال کنید تا ایمانتان مستحکم‌تر و قلب‌هایتان آرام گردد، تا به دیگران درس ایمان و استقامت و جان‌نثاری را بیاموزید و از شما می‌خواهم که در نمازها و دعاهای خود این بنده حقیر را دعا کنید و از خداوند طلب بخشش گناهان مرا بخواهید. چون در این دنیا خیلی معصیت کرده‌ام. ان‌شاءالله که خداوند اجرتان دهد.

و به برادرانم یعنی علی و ابراهیم بگوئید که از طرف من از دیگر برادرانم برای من حلالیت بخواهند. چون من بعضی از آنها را زیاد اذیت کرده‌ام و امیدوارم که به بزرگی خودشان این بنده حقیر را ببخشند. در مورد لباس‌هایم و وسایل ورزشی که دررابطه‌با کاراته داشتم، آنها را به برادران ابراهیم شکیبی بدهید تا ایشان اگر احتیاج داشتند، استفاده کنند و اگر احتیاج نداشت، آنها را به دیگر برادرانم که احتیاج دارند، بدهند تا از آن وسایل استفاده نمایند و این را توجه داشته باشند که این ورزش را برای خود هدف قرار ندهند. بلکه آن را وسیله‌ای برای رسیدن به هدف قرار دهند.

 

والسلام

 

التماس دعا، اصغر عندلیبیان

 

منبع: اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان غربی

 

انتهای خبر/

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.