به گزارش زرین خبر ، حسین قدیانی طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت: گنبد و پنجره فولاد و سقاخانه! چقدر دوست داشتم الان صحن انقلاب بودم! دلم حتی برای خدام مهربان حرم هم تنگ شده! حتی برای کبوتران آسمان ثامن! حتی برای فرشهای سرخ! حتی برای قرآن و مفاتیح و زیارتنامه مخصوص آستان قدس! برای دارالولایه! برای فیروزه گوهرشاد! برای آن منبر چوبی که خدا میداند چقدر زیبا ساخته شده! برای بابالجواد! خیابان طبرسی! بازار رضا! و مردمی که به محض دیدن بارگاه آقا، به نشانه احترام، دست بر سینه میگذارند: السلام علیک یا علی بن موسیالرضا! و این، عاقبت تحتنظر گرفتن نور، توسط مأمون شبپرست است! پادشاه بیچاره فکر میکرد امام رضا علیهالسلام را که از مدینه به طوس بیاورد، آفتاب کنترل میشود! چقدر بیچاره بود مأمون! نمرود! فرعون! و هر که خدا را در محاسبه نیاورد، بیچاره است! و من عاشق اراده خدا هستم؛ آنجا که بزرگکردن موسی را عدل میاندازد گردن فرعون! میخواهی موسی را در همان نوزادی، سر به نیست کنی؟! باشد! نقشه را طوری میچینم که در خانه خودت بزرگ شود! میخواهی ابراهیم بتشکن را در آتش بیندازی! باشد! نقشه را طوری میچینم که آتش بر خلیل خدا سرد و سلامت شود و پشهای کارت را بسازد! میخواهی جانشین مرا ذیل خودت تعریف کنی؟! باشد! از مشهد او، مدینه دیگری میسازم! و چنان عشق علی بن موسیالرضا را در دلها مینشانم که هم سلطان جان شود و هم سلطان جهان! آری! این عاقبت جنگ با اراده خداست! فیالحال، مأمون کجاست؟! کجاست که ببیند انقلاب این صحن رضوی را درون دلها! و بر دیدهها! عزم مأمون، مهار امام بود اما خدا بهواسطه همین عزم، ایران ما را نه تنها مفتخر و مشعوف به قدوم نازنین حضرت ثامنالائمه کرد، بلکه جایجای این سرای کهن، پر شد از برادران و خواهران امام هشتم! مأمون را اراده بر آن بود که امام رضا را زیرنظر بگیرد لیکن اراده خدا، حتی از مرقد خواهر آن امام هم «قم» میسازد و «حرم اهلبیت» میسازد و «سرچشمه قیام» میسازد! مأمون با نقشه تبعید امام از مدینه به خراسان، عزم خیانت کرد اما بیچاره نمیدانست مشغول چه کار بزرگی است! و این همان «دست قدرت الهی» است که این همه سید و سالار خراسانی ما، تأکید مدام دارند بر دیدن آن! روزگاری که حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام، آن همه تحت کنترل بودند، هیچ آیا کسی فکر میکرد محصول ازدواج ایشان با جناب نجمه، فرزندانی شود که تا ابد در امالقرای جهان اسلام، مثل خورشید بدرخشند؟! و منبع فیض شوند؟! و مجرای نور شوند؟! آنی فکر کنید امام رضا همان مدینه مانده بودند و هرگز راهی مشهد نمیشدند! پس خداوند منان اگر اراده کند، قادر است از مسیر خیانت دشمنان دین خود، بزرگترین خدمتها را بیافریند! این مفهوم را به عمد، چند باری در این متن، تکرار کردم، چرا که توجه به دست برتر خدا و یاریرسانی پروردگار و صدق وعده الهی، نیاز مبرم روزگار ماست! شاید در مسیر مدینه تا مشهد، شماری از یاران دور و نزدیک آن زمان هشتمین امام ما، مدام دنبال اثری از خدا در این تبعید میگشتند! و شاید منازلی حتی و مقاطعی حتی، دچار ترس و ناامیدی میشدند اما «ولاتهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین» اگر فردای آن تبعید، به خوبی تعبیر شد، فردای این غیبت هم حتم کنید که تعبیر خواهد شد! موسی و ابراهیم و آب و آتش ندارد؛ خدا یاریرسان است! و گاه حتی این یاری را بهواسطه دشمنانش میرساند! و ما نیز به «مقام رضا» نمیرسیم الا آنکه ایمان خود را به خداوند، هر آینه بیشتر کنیم! و حقیقتا راضی باشیم به مقدرات الهی! و بدانیم که در پس تاریکی امروز، روشنایی فردایی هست! آری! سخت است امام معصوم را ولیعهد مأمون دیدن اما خدا آن روزها، فردایی را میدید بسی باشکوه و زیبا! ضمن این عظمت، منت بزرگی خدا بر سر ایران و ایرانی گذاشته! دگر بار فکر کنید امام رضا در همان مدینه مانده بودند! و ما مشهدالرضایی نمیداشتیم! و صحن باصفای انقلابی نمیداشتیم! و این کوثر رضوی را در خاک خود نمیداشتیم! نام: علی! لقب: رضا! کنیه: ابوالحسن! نام پدر: موسی! نام مادر: نجمه! محل ولادت: مدینه! محل شهادت: مشهد!
امشب اما شب میلاد خورشید است! عیدالرضا! و برای شب به این عزیزی، چه دعایی بهتر از تعجیل در امر ظهور؟! شاید این مهم که بعد از امام رضا، دیگر شیعه چندامامی نداریم، منبعث از خیرات و برکات حضور ثامنالائمه در سرزمین ما باشد! و اگر اینگونه است که آفتاب، هر روز از سمت خراسان به ما میتابد، خدایا! تو را به این شب بزرگ قسم میدهیم که هر چه زودتر، ظهور «مهدی فاطمه» را مقرر کنی! که بر «پنجره فولاد» تنها و تنها «گره غیبت» بسته شده! همه این گرهها، گره غیبت است! گریه انتظار! ندیدهای مردم، در «صحن انقلاب» چه حالی دارند؟! خدایا! ما زخمخوردگان روزگار تلخ غیبت، دیری است دسترسی به امام خود نداریم! و حتی امشب هم نمیدانیم کجاست؟! اما خوب میدانیم حضرت علی بن موسیالرضا، چه جایگاه بلندی نزد تو دارد!
متوسل به ایشان، از تو فردای غیبت را میخواهیم، که سالیانی است سپیده را ندیدهایم! و سحر را ندیدهایم! و روز را ندیدهایم! و پایان تبعید خود را ندیدهایم!
خدایا! در چنین شبی، حق مدینه نیست این سکوت! آه از غربت «شهر پیامبر» حتی در شب میلاد رضای اهلبیت! خواهد گذشت اما این روزگار! ما به صدق وعده تو، ایمان راسخ داریم! ما نمرود و فرعون و مأمون نیستیم!
ما بچههای صحن انقلابیم! عاشقان امام رضا! اما سررسیدی که «شب میلاد حضرت ثامنالائمه» را دارد، چرا پس «شب ظهور حضرت صاحبالزمان» را ندارد؟! جای مناسبتی در «تقویم» خالی است که از آدم تا خاتم، انتظارش را میکشیدند! و هنوز هم! خدایا! به این شب عزیز، به ما رحم کن! و به همه هستی! و به هرچه آفریدهای…
انتهای پیام/
دانا
ثبت دیدگاه