به گزارش زرین خبر،
اول. جنگ احزاب، از عجیبترین حادثههای تاریخ اسلام است. تمامی کفر در برابر تمامی اسلام قرار گرفته بود. وقتی مسلمانان در مقابل این حادثه قرار گرفتند، دو دسته شدند: «یک دسته آنهایی هستند که در همین سورهی احزاب… از قول آنها نقل شده: وَ اِذ یقولُ المُنافِقونَ وَ الَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَض، کسانی که دلهایشان مریض بود، اینها گفتند که پیغمبر به ما راست نگفت، گفت شما پیروز میشوید؛ بفرما! لشکر دشمن آمده و دارد میآید، پدر ما را در میآورند. یعنی یأس و ناامیدی و خودکمبینی در مقابل دشمن و یک گرایش قلبی پنهان به دشمن در آنها وجود داشت؛ امّا عدّهی دیگر که اکثریت بودند گفتند نه، قضیه اینجوری نیست، هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه؛ این دشمنی را قبلاً خدا و پیغمبر به ما گفته بودند؛ گفته بودند که شما وقتی وارد این میدان شدید، همهی عوامل کفر و استکبار با شما دشمنی میکنند… یعنی آمدن دشمن و حملهی دشمن، به جای اینکه روحیهی اینها را تضعیف کند… ایمانشان را تقویت کرد؛ تسلیمشان در مقابل خدا را تقویت کرد؛ عزم و جزم آنها را نسبت به مواجهه و مقابله تقویت کرد؛ این بهخاطر ایمان است؛ ایمان این است.»(۱۳۹۵/۰۴/۱۲)
دوم. بیشترین داستانی که در آیات و سورههای مختلف قرآن، دربارهی آن نقل شده، داستان حضرت موسی علیهالسلام است. داستان حضرت موسی علیهالسلام از جنبههای مختلف قابل بررسی است. یکی از آنها، بیصبری بنیاسرائیل در برابر تحقق وعدهی الهی است. ماجرا از این قرار بود «وقتیکه حضرت موسی بعد از پیغمبری آمدند به مصر و آن معجزه را نشان دادند و دعوت و این حرفها -خب، بنیاسرائیل منتظر بودند دیگر؛ از گذشته خبر داده شده بود که یک منجیای خواهد آمد و آن منجی هم موسی است؛ حالا موسی آمده، منتظر بودند بهمجرّدیکه موسی آمد، دستگاه فرعون کنفیکون بشود؛ نشده بود- قرآن میگوید آمدند پیش حضرت موسی و گفتند که «اوذینا مِن قَبلِ اَن تَأتِینا وَ مِن بَعدِ ما جِئتَنا»؛ تو که آمدی چه فرقی کرد؟ چه تفاوتی کرد؟ قبل از اینکه بیایی هم ما را آزار میکردند، زیر فشار بودیم، حالا هم که آمدی باز زیر فشاریم. ببینید! این آن حالت بیصبری بنیاسرائیلی است؛ بیصبری. حضرت موسی گفت خب صبر کنید: اِنَّ الاَرضَ لله یورِثُها مَن یشاءُ مِن عِبادِه وَ العاقِبَهُ لِلمُتَّقین؛ تقوا اگر داشته باشید، عاقبت مال شما است؛ صبر لازم است.»(۱۳۹۷/۰۳/۰۷)
سوم. روزهای آخر تابستان سال ۵۳، یعنی ۴۴ سال پیش، که مصادف شده بود با ماه مبارک رمضان، آیتالله خامنهای که آن روزها جوانی ۳۵ ساله بود، بعد از نماز ظهر و عصر، در مسجد امام حسن مجتبای مشهد، قرآن به دست پشت تریبون قرار میگرفت و حدود یک ساعت هر روز با موضوع «طرح کلی اندیشهی اسلامی در قرآن» سخنرانی میکرد. در جلسه بیستم این سخنرانی، ذیل بحث «فرجام نبوت»، آیتالله خامنهای این پرسش را مطرح میکنند: «وقتی پیغمبری در جهان، نهضتی بهوجود میآورد، انقلابی و رستاخیزی برپا میکند، آیا میتوان گفت که این انقلاب عاقبت خوبی دارد یا نه؟ میتوان امیدوار بود به اینکه پایان این کار نیکی است؟ یا نمیشود امیدوار بود؟ قاعدهی کلی چیست؟» سپس آیتالله خامنهای با طرح این مقدمه که اساسا جریان کلی حق، در حال پیشرفت در جهان است، پیروزی یا شکست هرکدام از پیامبران را منوط به «دو شرط اساسی» کرده و میگویند: «همهی نهضتهایی که براساس دین، براساس فکر قرآنی و اسلامی، در طول تاریخ انجام گرفته و انجام خواهد گرفت، تا ابد موفق خواهند شد و پیروز خواهند شد؛ احتیاج به معجزه هم نیست. لازم نیست تا معجزهای حتما انجام بگیرد تا طرفداران دین موفق و پیروز بشوند، نه؛ بدون اینکه دستی هم از غیب بیاید، اگر این دو شرط وجود داشته باشد، اسلام و قرآن و دین و افکار قرآنی، امکان اصلی موفقیت را خواهند داشت؛ آن دو شرط چه هستند؟ یکی از آن دو شرط ایمان است، اعتقادی از روی آگاهی است، باوری است همراه با تعهدپذیری، قبولی همراه با تلاش و حرکت؛ این شرط اول. شرط دوم صبر، صبر یعنی چه؟ یعنی مقاومت، از میدان در نرفتن، کار را در لحظهی حساس و خطرناک رها نکردن. هرجا شما در طول تاریخ نبوتها میبینید یک پیغمبری شکست خورده از طاغوت زمان، برای خاطر این بوده که پیروانش، اطرافیانش، ایمان کافی یا صبر کافی نداشتند. هر مرتبه که میبینید به حق پیش برده است، برای خاطر این است که ایمان سرشار و صبر لازم را دارا بودند.»
چهارم. امام خمینی رحمهاللهعلیه هم مظهر تام و تمام این دو شرط، یعنی ایمان و صبر بود. او به راه نهضت اسلامی، باور کامل داشت و برای همین میگفت حتی اگر در این مسیر، تنها هم بمانم، باز هم این راه را ادامه خواهم داد. اما برای تحقق و پیروزی آن عجله نکرد، جرقهی اولیهی انقلاب، در سال ۴۲ زده شد، اما تا رسیدن به پیروزی، ۱۵ سال طول کشید. امام اما صبور بود و مرحله به مرحله، آن را به پیش برد.
امروز هم که این انقلاب، به دست نسل سوم و چهارم رسیده است، باز هم شرط رسیدن به آرمانها، همان ایمان و صبر است، درست نقطهی مقابل ناامیدی و مأیوس شدن و انفعال. انقلاب در مسیر تکاملی خود در حال پیش رفتن است، سرعت این پیشرفت اما بستگی به اقدام جناح مؤمن و انقلابی دارد. اگر نیروهای مؤمن و انقلابی، به راهی که آغاز شده است ایمان کامل داشته باشند و ناامید نشوند و وعدهی الهی مبنی بر پیروزی جبههی حق را فراموش نکنند، و اگر برای دستیابی به آرمانها و ارزشها، صبر پیشه کنند و خشتخشت خانه را یکی یکی روی هم بگذارند، بیتردید به مقصد مورد نظر خواهیم رسید چنانچه امام خمینی رسید، و الاّ فلا.
انتهای پیام/ خط حزب الله