به گزارش خبرنگار گروه ایثار و حماسه پایگاه خبری تحلیلی «زرین خبر»، پاسدار «شهید سیفالله شجاعی» سوم خرداد ۱۳۴۱، در یک خانواده مذهبی و کشاورز در روستای نظامآباد از توابع شهرستان میاندوآب چشم به جهان گشود. شهید نیز مثل صدها کودک دیگر، از همان ابتدا طعم تلخ یتیمی را چشید. ولی مادرش با سختی و مشقت او را به مدرسه فرستاد، دوران کودکی خود را صرف تحصیل علم و دانش کرد و سه سال دوره راهنمائی را در میاندوآب به پایان رسانید و جزو شاگردان ممتاز محسوب میشد. ولی مقطع متوسطه وی مصادف با اوجگیری زمزمههای انقلاب بود که همین تقارن به صورتهای مختلف، وی را وارد مسائل سیاسی و مذهبی کرد و فعالیتهای ارزشمندی را در مدرسه و اجتماع از خود نشان داد.
به نقل از مادر «شهید سیفالله شجاعی»
«همیشه بیقرار بود. وقتی نام امام خمینی میآمد، لبخند میزد و یا گریه میکرد. از همان دوران نوجوانی عاشق امامش شده بود و آرزو داشت که او را از نزدیک ببیند. حتی هرازگاهی هم از خوابهایش میگفت که امام خمینی دست محبت بر سرش کشیده بود، روحیه نترس و بیپروایی داشت. دانشآموزان را به دفاع از وطن فرامیخواند. هر چند خود نیز در سال دوم دبیرستان بود، مدتی مدرسه را ترک کرد تا بتواند با وقت بیشتر و فکر آزادتر به خدمت وطن همت گمارد.
هرگز لحظهای برای خدمت به انقلاب تردید نداشت و مدام ذکر”خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار” بر لبش بود. در سجادهاش، عکس کوچکی از امام خمینی خودنمایی میکرد و آن بر دیده مینهاد و میبوسید. اخلاق بسیار خوبی داشت و همیشه از او راضی بودم؛ چون سیفالله نیز مثل مولایش برنده و توفنده به دشمن هجوم خواهد برد، وقتی شهید شد، جای خالیاش آن قدر عمیق بود که تا به امروز، همچنان داغش تازه است.»
وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بهعناوینمختلف در صحنههای انقلاب حضور فعال داشت. در گروههای مذهبی و سیاسی از جمله انجمن اسلامی، تشکیلات و اجتماعات مذهبی شرکت میکرد. تا اینکه میدان مبارزه را بر میدان تحصیل علم و دانش ترجیح داد.
سپس همگام با برادران حزب الهی خود به دفع اشرار و سرسپردگان شرق و غرب و عوامل منحرف از قبیل دمکرات کومله و گروهکهای ریزهخوار سفره بیگانگان پرداخت. آنگاه به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میاندوآب درآمد و خدمه تفنگ ۱۰۶ شد و به واحد پرسنلی محمودآباد اعزام گشت. شهید بعد از هشت ماه به پاکسازی مناطق کردستان اعزام گردید و سپس به جبهه سر پل ذهاب رفت، و بعد از آموزشهای لازم یک قبضه جنگافزار آرپیجی ۷ تحویل گرفت و به مبارزه خود ادامه داد.
از همین نقطه عشق و ارادت خود را با عمل به مقصد رساند و به جبهههای جنگ حق علیه باطل اعزام گردید و در منطقه سر پل ذهاب در بیست و چهارم آذرماه ۱۳۶۰ به درجه رفیع شهادت نایل آمد و پیکر پاکش در زادگاهش به خاک سپرده شد. روحش شاد و یادش گرامی باد.
پاسداری که عاشق امام بود
پاسداری که عاشق امام بود
منبع: اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان غربی
ثبت دیدگاه