به گزارش زرین خبر، شبکههای اجتماعی و مخصوصا تلگرام رفته رفته فرصت و حوصلهی کم ایرانیان برای مطالعه را کمتر نموده است و بسیاری از ایرانیان ساعتهای بسیاری از وقت خود را با گشت و گذار غیرهدفمند در این شبکهی اجتماعی هدر میدهند. این اتلاف وقت و حضور، فرصتهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بسیار مناسبی را برای برخیها ایجاد نموده است که با اشتراک گذاری مطالب و عکس و فیلمهایشان، ذهن و احساسات و جیب ایرانیان را مدیریت نمایند.
از آن رو که مخاطبان اندیشمند که جویندهی مطالب تحلیلی تفسیری میباشند، بسیار کم است، به سرعت کانالهایی با عناوین دلفریبِ کسب موفقیت، پولدار شدن، مثبت اندیشی، کلام بزرگان، جملات دوست داشتنی و … ایجاد شده و عضوگیری مینمایند.
این کانالها ضمن نشر مطالب خود، مخاطبین را تشویق به شرکت در کارگاهها و دورههایی با همین مضامین میکنند که مخاطب با پرداخت هزینههای گزاف در کلاسهایی شرکت میکند که نه از مجوز آن کلاس خبری دارد نه از تخصص استاد کلاس! اما در داخل کانالهای مذکور نیز اوضاع بهتری را شاهد نیستیم. در این کانالها جملاتی وجود دارد که حالتان را خوب میکند ولی ممکن است آیندهی تان را خراب نماید.
جملاتی که نه با فرهنگ و اندیشه ما سرسازگاری دارد و نه با دین و مذهبمان. در خیلی از موارد گویندگان و نویسندگانی که از آنها مطلبی نقل میشود، یا به صورت ذوقی حرفهایی را گفتهاند و یا گفتههایشان آنقدر پیچیده و تو در تو است که نیاز به بحث و کنکاش در محافل علمی صالحه دارد و نباید نقل هر محفل و مجلسی گردد.
متاسفانه برخی جملات روان شناسی یا جامعه شناسی یا فلسفی بدون هیچ محدودیتی ترجمه شده و در اختیار کسانی قرار میگیرد، که کوچکترین آشنایی به مبانی این علوم ندارند و با خواندن چند جمله حس خودروانشناس پنداری یا خودروشنفکر پنداری به اینها دست میدهد و شروع به تجویز نسخههایی میکنند که درد را بیشتر از درمان به ارمغان میآورد.
نویسندگانی همچون صادق هدایتِ مریض احوال که پرافتخارترین کارش خودکشیهای مکرر است و یا اندیشمندانی مانند نیچه که بزرگترین کارش ستایش غریزه و خشونت است و یا سخنورانی همچون دیل کارنگی و آنتونی رابینز که برای بسیاری از زوایای زندگی نسخه تجویز میکنند، اما مبانی فرهنگ و اندیشه شان هزاران فرسنگ از ایرانیان دور است.
به عنوان مثال آنتونی رابینز برای کسب موفقیت این راه را پیشنهاد میکند: موفقیت یعنی آنطور که دل خودتان میخواهد زندگی کنید؛ کاری که خودتان دوستش دارید را انجام دهید؛ آدمی که خودتان دوستش دارید را دوست بدارید؛ لباسی که خودتان میپسندید را به تن کنید و….
تصور کنید نوجوانی یا جوانی ناپخته این جملات را خوانده و در سطح خودش برداشت نماید. در این صورت تبدیل به فردی خودخواه و خودرای و خودپسند خواهد شد که هیچ راه ارتباطی برای هدایت خود را باز نخواهد گذاشت.
یا این جمله منسوب به ژان پل سارتر که میگوید: چنان تنهایی وحشتناکی حس میکردم که خیال خودکشی به سرم زد، تنها چیزی که جلویم را گرفت، این فکر بود که من در مرگ، تنهاتر از زندگی خواهم بود. اینکه مخاطب ایرانی و مسلمان با خواندن این جملات، چه حس و اندیشهای از زندگی و مرگ دریافت خواهد نمود، جای بسی تامل است.
عمق فاجعه اینجاست که در بسیاری از موارد جملاتِ نقل شده متعلق به فرد ادعایی نمی باشد و صرفا جهت کسبِ اعتبارِ جمله، نام فرد در زیر آن یدک کشیده می شود. جملات بسیاری که به نام دکتر شریعتی یا حسین پناهی نوشته می شود اما ایشان، آن جملات را در خواب هم ندیدهاند.
اولا پیشنهاد نگارنده به فعالان فرهنگی اینست که با تقطیع و کوتاه سازی پیام های مفید ملی و مذهبی از فضای بوجود آمده نهایت استفاده را بنمایند. ثانیا مخاطبین شبکههای اجتماعی هر جمله ای را متن مقدس و قابل پیروی نپنداشته و در مورد آن، اندیشه و گفتمان بیشتری را روا دارند.
انتهای پیام/
ثبت دیدگاه