به گزارش زرین خبر، چیزی به شب یلدا نمانده است و همه جا صحبت از شب یلدا یا همان شب چلله است.
شب چله یا یلدا در باور و فرهنگ مردم هر منطقه آداب و رسوم ویژه ای داشته و از جایگاه خاصی برخوردار است.
شب یلدا با دورهمی های خانوادگی به ذهن خطور می کند که در این شب براساس رسم قدیم ایرانیان، مردم در کنار هم جمع شده و با میوه و خشکبار خاصی که ویژه شب یلدا است آن را جشن میگیرند هر چند باید گفت که امروزه، آئین های شب یلدا تا حدودی سادگی خود را از دست داده است.
در ادامه آئین ها و آدابی که در قدیم و حتی امروز در شب یلدا در آذربایجان و به تبع آن در میاندوآب مرسوم بوده را مرور می کنیم تا هم یادی از آداب و رسوم خود کرده باشیم و هم نسل امروزی با این آئین ها آشنا شوند.
هندوانه مظهر شیرینی و یای ثابت شب چله
بسیاری از افراد و شایداغلب افراد وقتی از شب چله یاد می شود فورا به یاد هندوانه می افتند و می شود گفت نخستین چیزی که از یادآوری شب چله به ذهن خطور میکند، حضور «هندوانه» در این مراسم است.
“چیلله قارپیزی” یا هندوانه شب یلدا را مظهر شیرینی، خونگرمی، ، شادابی و سرزندگی در شب چلله می دانند و چیلله قارپیزی شاید تنها رسمی است که تاکنون بدون تغییر باقی مانده است و نسل قدیم و جدید همه با آن آشنا هستند.
به گفته ریش سفیدان در قدیمالایام، مردم آذربایجان در اواخر فصل برداشت محصول هندوانه، چند عدد هندوانه را بر روی بوته، در «بوستان» به طریقه مخصوص حفظ می کردند و در شب یلدا از این هندوانهها استفاده میکردند، اما اکنون هندوانه مردم آذربایجان، از شهرهای گرمسیری نظیر میناب، دزفول و اهواز تأمین میشود.
چله لیق
شب یلدا نیز مانند همه اعیادی که در آن برای تازه عروس از طرف خانواده داماد، هدیه ای را تدارک می بینند که به آن “چله لیق” یا “خونچا” می گویند که در آن می توان هندوانه را به عنوان سمبل شب یلدا و تحفههای رنگارنگ مانند پارچههای حریر و گرانقیمت، میوهها و شیرینیهای متنوع و آجیل را مشاهده کرد که توسط خانواده داماد و یا اقوام خریداری می شود.
آجیل وشیرینی
آجیل و شیرینی از دیگر اقلام سبد کالایی شب یلدا هستند و در کنار آن سایر تنقلات مانند تخمه، پشمک، سنجد، بادام و گردو را مشاهده کرد.
داغ گرانی بر پیشانی یلدا
اما در حالی که مردم خود را آماده شب یلدا می کنند که چند روز مانده به شب یلدا از هیاهو و شلوغی بازار خبری نیست و گرانی اذهان آنها را مشغول به خود کرده و دیدن قیمت و ارقام جالب توجه اقلام وخوراکی های این شب، احساس یلدایی خاصی را در انسان ایجاد می کند، یلدایی که شاید دیگر از شیرینی ها گذشته در آن به دلیل گرانی و هزینه ای که تحمیل خانواده ها می کند؛ نشانی ندارد.
این موضوع را شاید کسانی که از قشر مرفه جامعه بوده و شب یلدا به کامشان هم چون هندوانه یلدا شیرین است نفهمند ولی کسانی که وضعیت مالی و معیشتی خوبی نداشته و شب یلدا به کامشان همچون انار شب یلدا ترش است، بخوبی می فهمند.
شاید بتوان گفت که گرچه در گذشته به برکت سادگی و صمیمیتی که میان خانواده ها حاکم بود، رسوم سنتی با شور و اشتیاق بیش تری برگزار می شد اما امروز، هر چقدر هم که خانواده ها بخواهند سخت گیری نکنند و سادگی و قناعت را چاشنی برگزاری مراسم شب یلدا کنند، قیمت های ماورایی بازار آن ها را به وجد می آورد، تا جایی که گاهی دلشان می خواهد قید این مراسم را بزنند و زودتر از هرشب به خواب روند.
از سوی دیگر به خوبی می توان متوجه شد که بسیاری از مردم به دلیل گرانی اقلامی مانند آجیل کمتر به سراغ آنها می روند و ترجیح می دهند تا این شب را حداکثر با خرید یک کیلو میوه یا یک هندوانه سر کنند.
داستان شب یلدا و افسانه برادران چیلله در نزد مردم آذربایجان
در اساطیر و داستان ها نوشته شده است که شب یلدا در آذربایجان به واسطه افسانههایی که در مورد برادران چیلله وجود دارد و این شب که طولانیترین شب سال است، مطلع چیلله بزرگ محسوب میشود.
در افسانه های کهن آذربایجان، دو چیلله وجود دارد که چیللهی بزرگ همزمان با شب یلدا آغاز میشود و چهل روز طول می کشد.
مطابق افسانههای کهن، پیرزنی کە در فولکلور آذربایجان “قاری ننه” (مادربزرگ پیر) خوانده میشود، دو پسر دارد که نام یکی “بؤیوک چیلله” یا چللهی بزرگ است و پسر کوچکتر، نام “بالا چیلله” را بر خود دارد و عمرش بیست روز است.
از ابتدای شب یلدا چیللهی بزرگ آغاز میشود. در روزهای پایانی چیللهی بزرگ، برادر کوچکتر که مغرور است، نزد برادر بزرگتر میآید و میگوید: در این مدت چه کردهای؟
چیلله بزرگ میگوید: دستان زنان را در داخل کوزه های آب منجمد کردم.
برادر کوچکتر میگوید: تو که کاری نکرده ای! ببین من چه میکنم! کاری میکنم که نوزادان در گهوارههایشان یخ بزنند.
برادر بزرگتر به طعنه به او میگوید: “عُمرون آزدی، دالین یازدی”! (عمرت کوتاه است و به دنبالت بهار میآید)
چیلله کوچک در طول فرمانروایی خود، سرما را در تمام سرزمینها حکمفرما میکند و در یکی از همین روزها، در یکی کوههای قلمرو خود به دست برف اسیر میشود. خبر به قاری ننه میرسد و او برای آزادی فرزندش از زندان برف، به کوه رفته و با سیخی که روی آتش داغ و به نبرد برف رفته و در نهایت، برفها را آب می کند، چیللهی کوچک بعد از آزادی متوجه میشود که در آن روز زمستان تمام شده و “بایرام آیی” یا همان اسفندماه آغاز شده است.
از همان روزی که قاری ننه روی آتش سیخ داغ کرده، به مدت یک ماه هر شب چهارشنبه آتشی روشن میشود که ارث قاری ننه میباشد و هر یک نامی دارد. این اسامی به ترتیب؛ “یالانچی چارشنبه” (چهارشنبهی دروغگو)، “کوله چارشنبه” (چهارشنبهی قدکوتاه)، “خبرچی چارشنبه” (چهارشنبه خبرآور) و آخرین چهارشنبه سال که همان چهارشنبه سوری معروف است، “دوغروچو چارشنبه” (چهارشنبه راستگو) نام دارد که اطمینان از آغاز بهار میدهد.
در زمانهای قدیم، خانوادههای آذربایجانی به رسم احترام، در این شب طولانی به ملاقات بزرگ خانواده میرفتند. بزرگ خانواده نیز با فراهم کردن “چیلله یئمکلری” (خوراکیهای مخصوص چیلله)، آنها را داخل یک سینی مسی(مجمعی) میچید و روی کرسی قرار میداد. آتش زیر کرسی در ابتدای شب روشن میشد و اشخاص خانواده دور آن نشسته، شادی و سرور میکردند.
انتهای پیام/